دوچرخه

سیامک پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ http://webmasterha.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی داری
میتونی از همه بازدید کننده هات پول دربیاری
به خدا راست می گم.
یه سر به وبلاگ من بزن پشیمون نمیشی.
موفق باشی
http://www.webmasterha.blogsky.com

عابد پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:12 ب.ظ http://sarosarv.wordpress.com/

تند رفته است

کودکی های من

با دوچرخه ی قراضه ای که همیشه

پنچر بود

و فرمانش کج

تند رفته است

دوچرخه ی قراضه ی من

بدون جنازه هایی که پرت شده اند

ـ بی هوا ـ

در پیاده رو های پنج شنبه

و نفس می کشند

با تخیل من

تند رفته است

دوچرخه ی قراضه ی من

بدون زنان خط خورده

که هر شب عرق می کنند

در ملافه هایی که فردا

ـ آیا ـ

گیس بریده ها را تعریف می کنند ؟!

تند رفته است

و من به یاد می آورم

لیلا ـ دختر بچه ی احمقی را ـ

که هر روز گل های باغچه را

پُست می کرد

برای هیوا ـ پری زاده ی کوچکش ـ

و نمی فهمید

پری زاده گل نمی خواهد

پری زاده همیشه می خندد

همیشه نفس می کشد

حتا بدون تخیل من

تند رفته است

و من که این روزها پیوست شده ام

به تخیل حافظ :

شب تاریک و ...

مزرع سبز فلک ...

سپهر بر شده ...

ز گریه مردم چشمم ...

اصلا ً دوباره سوار می شوم

سوار دوچرخه ی قراضه

و راه می افتم

از شعر

ازجنازه

از زنان خط خورده

از حافظ

از خودم

عبور می کنم

و بعد آرام آرام

گوشه ی شعر می ایستم

و زُل می زنم:

به شاعری که چند سطر دیگر

کشته خواهد شد
----------------------------
شعر از :سینا علیمحمدی

سامان پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ

به به باز شاهکار جدید رو کردی داش امیر

هادی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:35 ب.ظ

زیباست

مریم جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ق.ظ http://konjedenj.blogfa.com

استوار یا افتان و خیزان
غرق در رویای رنگ یا زندانی دنیای خاکستری
میان چشمه و بیشه زار یا کنار مرداب
هرکجا که باشی
به هرگونه که باشی
همراهی که داشته باشی
هنوز هم
می توانی
نفس بکشی

ممنون از تو که حسم رو متبلور کردی و ممنون از عابد بخاطر شعر زیبایی که نوشته