خزر

 

فرزندانمون  شاید تا چند سال دیگه ، تنها چیزی که از دریای مازندران براشون بمونه یک عکس باشه و احتمالا خاطره ای ضعیف و اسمی قدیمی به نام : دریای خزر !

 

جخ امروز

از مادر نزاده‌ام
  نه

عمر ِ جهان بر من گذشته است.

 

نزدیک‌ترین خاطره‌ام خاطره‌ی قرن‌هاست.
بارها به خون ِمان کشیدند
به یاد آر،
و تنها دست‌آورد ِ کشتار
نان‌پاره‌ی بی‌قاتق ِ سفره‌ی بی‌برکت ِ ما بود.


 

اعراب فریب‌ام دادند
بُرج ِ موریانه را به دستان ِ پُرپینه‌ی خویش بر ایشان در گشودم،
مرا و همه‌گان را بر نطع ِ سیاه نشاندند و
گردن زدند.

....

خوش‌بینی‌ برادرت تُرکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند.
سفاهت ِ من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همه‌گان را گردن زدند.
یوغ ِ ورزاو بر گردن ِمان نهادند.
گاوآهن بر ما بستند
بر گُرده‌مان نشستند
و گورستانی چندان بی‌مرز شیار کردند

که بازمانده‌گان را
 
  هنوز از چشم
 
  خونابه روان است.
احمد شاملو ( ۱۳۶۳)