جاده


می‌گذارم هنوز چو نسیمی سبک، از سرِ بازمانده‌ی عمرم بگذرم و بر همه چیز بایستم و در همه چیز تأمل کنم، رسوخ کنم.

 همه چیز را دنبالِ خود بکشم و زیرِ پرده‌ی زیتونی رنگ پنهان کنم:

 همه‌ی حوادث و ماجراها را، عشق‌ها را و رنج‌ها را مثلِ رازی مثلِ سرّی پُشتِ این پرده‌ی ضخیم به چاهی بی‌انتها بریزم،

 نابودِشان کنم و از آن همه لام‌تاکام با کسی حرفی نزنم...(شاملو)



جاده اسالم به خلخال - زمستان 88

نظرات 17 + ارسال نظر
عباس دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ق.ظ http://baran-bahari01.blogsky.com/

سلام امیر جان.
عکس بسیار زیباییه.
با متن زیبا.
موفق باشی.

ن.ا.د دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ

باید استادو فرود امد بر استان دری که کوبه ندارد چرا که اگر به گاه امده باشی دربان به انتظار توست و اگر بی گاه به در کوفتنت پاسخی نمی اید....انسان دشواری وظیفه است...خوبه که بشه فقط رنجها رو دور ریختو نابود کرد نه همه چیز رو...

ن.ا.د دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ق.ظ

راستی یادم رفت درباره عکست نظر بدم!!خب.................نظرمو نمیگم چون میدونی دیگه:)))

پویا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.flickr.com/photos/p-pouya/

سلام. بسیار زیبا. ترکیب بندیش که وحشتناک فوق‌العاده است. فقط میخوام یه انتقاد کوچیک کنم. بزرگی می گفت که آفت هر هنرمندی تقلید از خودشه. عکس ماهیگیرها٬ عکس قبلی (خرام) و این عکس. این سه تا البته هیچ ربطی به هم ندارن اما من توی عکسات کلی از این عکسا سراغ دارم. ببین٬ مرز بی اندازه باریکی هست بین صاحب سبک بودن و تقلید از خود.

امضا: پ.خ

سلام پویا،خوبی؟
آره،این حرف رو بهم زده بودی،فکر کنم راجع به آرش خواننده اینو گفته بودی.
ولی خب میشه بگی الان این عکسا چه چیزیشون تقلید از همه ؟

پویا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.flickr.com/photos/p-pouya/

سلام. چاکر.
این حرف رو قبلاً بهت زده بودم راجع به خودت و نه آرش (من اصولاً آرش گوش نمی‌دم!). بین قبلش من یه مطلبی رو روشن کنم. اگر من نقدی می‌کنم٬ مفهومش اینه که اثری که خلق شده (در اینجا یک عکس) با ارزشه. به عبارت دیگه کار ضعیف رو نقد نمی‌کنند. پس توجه کن اگر که من نوشته‌ای منفی راجع به عکست می‌نویسم٬ اولین برداشتی که ازش باید کرد اینه که٬ اثر٬ از نظر من خیلی با کیفیته. نقد رو برای عکس ِ خوبِ تو نوشتم و نه هر عکسی از هر عکاس دیگری.
اما راجع به تقلید از خود. فکر کنم رو عکس قبلی بهتر بتونم منظورم رو برسونم. خودت توی عکسای قدیمی خودت بگرد (پابلیش شده و نشده) و ببین چند تا عکس دیگه با همین تم و مایه پیدا میکنی. انکار نمی‌کنم که با هم فرق دارن اما فکر کنم خودت هم انکار نکنی که خیلی شبیه هم هستند. ممکنه یه جا برگ سبز باشه٬ یه جای زرد و یه جا قرمز٬ اما کار همون کاره. دوباره میگم که گاهی این صحبت با صاحب سبک بودن اشتباه میشه. تو سبک خودت رو داری اما گاهی وقتی ها هم… خوب… تقلید میشه. احتمالاً اون دفعه اول هم آرش رو به عنوان یه مثال مطرح کردم و الان هم می‌خوام همین کار رو بکنم. آرش رو ببین :ی! وقتی یه آهنگش رو گوش بدی انگار همشون رو گوش دادی (نظر شخصی). گونه سینماییش میشه تارانتینو. بعد از پالپ فیکشن آخرش هم یه کار در اون حد از خودش در نکرد چون شروع کرد به تقلید از خودش.
به هر حال اینها همه‌اش نظر شخصیه و تو میتونی اونها رو دایورت کنی به همونجایی که هم من میدونم٬ هم تو میدونی٬ هم آرش میدونه٬ هم آرش خواننده میدونه و احتمالاً همه کسایی که این کامنت رو میخونن. احتمالاً همین الان دایورتش هم کردی. من وظیفه داشتم که بگم.

خوش باشی عزیز.

امضا: پ.خ

سلام.
آقای پ.خ !!
از اینکه نظر دادید و نقد کردید ممنونم !
من متوجه شدم که چی میگی، یعنی اولش نفهمیدم ولی بعدش فهمیدم !
آره،موافقم.
در ضمن من سیستم دایورتم واسه شما که دیگه کار نمیکنه !! و اینکه کلا مدتیه یخورده ضعیف شده ، خوب عکل نمیکنه ! :))
خوش بگذره ! و اینکه عکسهات رو میبینم، دارم سعی میکنم یه حرکتی بزنم که بشه روش کامنت گذاشت،فعلا که موفق نشدم،ولی خب عکس از آدما بیشتر بذار !
موفق باشی.

آرش س. سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ http://shab_tanha.persianblog.ir

ببینید داداش و پ.خ.
من کاری به این عکس و مکس و تقلید و آرش و تارانتینو (اگه تارانتینو بفهمه که با کی مقایسه شده خودشو از یه جایی آویزون می کنه!) ندارم. فقط اگه هر کدومتونو ببینم فرقِ هنر و تقلید و پ.خ. و داداش و آرش و تارانتینو رو می کنم تو چشمتون!
در ضمن آقای پ.خ.، این عکس همۀ مرزهای مادی و معنوی رو رد کرده که الان اینجاس! چی فکر کردی تو؟! فکر کردی الکیه؟!

قابل توجه بینندگان عزیز‌ !!
این مسائل خانوادگی میباشد، خیلی به عکاسی ربطی ندارد !

حمیده سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ق.ظ

سلام امیر جان

فقط می تونم بگم کارت فوق العاده است .هم عکس وهم متنش .بی نظیره وبااحساس .......
موفق باشی

آرش کمانگیر سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ب.ظ

سلام داش امیر بسیار زیباست
والا ما سواد هنری نداریم که نقد کنیم ولیاینو می فهمم که خیلی قشنگه
شاد باشی و سر خوش

آرش ف چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ

مرا تو بی سببی نیستی.

به راستی
صلت کدام قصیده ای ای غزل؟

Nako چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ب.ظ http://www.nakopix.com

خیلی خوب است! فعلاً همین.

شفق چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ب.ظ

عکس عالیه
کلام قاصر است
عالی

شکلات شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ http://milkchocolate.persianblog.ir

لذت عشق و حرفهای دل زمانی بیشتر می شود که در درونت حفظش کنی..حالا نه لزوما نابودشان کنیم! شعرهای شاملویی باعث رسوب روحم می شود...دوستشان ندارم
ولی عکس زیبایی است. آفرین

مریم عرشی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:09 ب.ظ http://maryamarshi.wordpress.com

این عکس بینظیره ، از اونهایی که چند بار بهش نگاه می کنی و میگی واو.

آرش کمانگیر شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ http://kouhro.blogsky.com/

سلام
امیرجان یه سوال
آخر این جاده کجا میره؟؟؟؟؟
یه چیز جال هم که دیدم این جاده دست انداز نداره؟؟؟!!! یعنی تو ایرانه

محمد چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ب.ظ

سلام امیر جان خیلی حال کردم با وبلاگت
خوش به حالت که از بین این همه سنگ و بتن و آهن که دور و بر ما رو فرا گرفته ، تو با این همه روحیه لطیف بیرون آمدی
آفرین

بارون دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ

سلام آقا امیر
زیبابود
احساس زیبایی رو به آدم منتقل میکنه

محمد رضا میلانی دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ

استادانه با ویرایش بسیار عالی

ماندگار در ذهن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد