امیر جان مرسی ما بازی نخوردیم،کتک خوردیم ولی بازی نه ! ماهیت خیلی مسائل روشن شد برای همه دنیا پس کسانیکه میخواستند ما رو بازی بدند بازی خوردند. راستی از اتلیه چه خبر ؟ امیدوارم موفق باشید.
از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان آدم ـ صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی ـ زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید ٬ آدمیت مرد ٬ گرچه آدم زنده بود. از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند٬ از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند ٬ آدمیت مرده بود . بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب ٬ گشت و گشت ٬ قرن ها از مرگ آدم هم گذشت ٬ ای دریغ ٬ آدمیت بر نگشت ! قرن ما ٬ روزگار مرگ انسانیت است ! سینهء دنیا ز خوبی ها تهی است ٬ صحبت از آزادگی٬پاکی٬مروت ابلهی است ٬ صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست ٬ قرن موسی چمبه هاست ! من که از پژمردن یک شاخه گل ٬ از نگاه ساکت یک کودک بیمار ٬ از فغان یک قناری در قفس ٬ از غم یک مرد در زنجیر ٬ حتی قاتلی بر دار ! اشک در چشمانم و بغضم در گلوست و ندرین ایام ٬ زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست مرگ او را از کجا باور کنم ؟ صحبت از پژمردن یک برگ نیست ٬ وای ! جنگل را بیابان می کنند ! دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند ٬ هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نا مردمان با جان انسان می کنند. صحبت از پژمردن یک برگ نیست فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست در کویری سوت و کور ٬ در میان مردمی با این مصیبت ها صبور ٬ صحبت از مرگ محبت ٬ مرگ عشق ٬ گفتگو از مرگ انسانیت است .
سلام و صبح بخیر اول: از مقاومت و پایداریتون برای احقاق حقتون متشکرم ممنونم که باعث می شید دیگران هم بیاد بیاورند که آرامش و سکون مرگ است پس زنده باد زندگی دوم انصار حزب الله نامه ای سراسر توهین و تهمت و تهدید خطاب به استاد شجریان نوشته اند که درسایتهای مختلفی منتشر شده وظیفه دانستم جوابی برای آن نامه تهیه کنم امیدوارم فرصت کنید و ضمن مطالعه جوابیه در وب سایت من .نظری در راستای دلگرمی استاد و دلسردی آنانیکه به خود اجازه هر توهینی را به این مردم می دهند درج فرمائید سوم اینکه یک جانباز قطع نخاع نامه ای منظوم در گلایه از وضعیت موجود برای شهید محمد جهان آرا نوشته که قدرتهای زیادی دوست ندارند این نامه به دست مردم برسد امیدوارم فرصت خواندنش را پیدا کنید و اگر مقدور بود به دو ستان دیگر هم توصیه فرمائید، تا کنون سه وبلاگ را بخاطر این نامه فی لتر نموده اند و نمی دانم این آدرس تا کی باقی باشد امیدوارم در مدت باقی مانده عده قابل توجهی این نامه را بخوانند در http://iran188.blogsky.com و اگر مسدود بود http://fakhar.6te.net/wordpress/?page_id=15 چهارم تاریخ شاهد است که هرگاه پادشاهی بزرگ مردم کوچک خود را خس و خاشاک شمرد، مرد گاهی اوقات تاریخ شرم می کند بعضی نام ها را در کنار پادشاهان بزرگ بنویسد و همین فرصتی برای زندگی آندسته می شود
ایمان فخار
یکشنبه 7 تیرماه سال 1388 ساعت 11:30 ق.ظ
با عرض معذرت آدرس اول http://iran1388.blogsky.com/1388/04/04/post-3/ صحیح است
سلام همیشه فرصت جبران وجود نداره. بهتره قبل از بازی خوردن بی تعصب فکر کردوالا همیشه باید بازی خورد با این دلخوشی که یه کاری انجام دادیم. ضمنا یادمون نره که تاریخ تکرار می شه.
جالبه دوستانی مثل "فرزاد "و "ح س" از بس به خودشون و گفته هاشون اطمینان دارن حتی حاظر نشدن اسمشون یا میلشون یا سایتشونو اینجا کامل بزارن تا ما بدونیم با کی طرفیم
اندکی صبر و امید سحر نزدیک است همان تاریخ تکراری فریب خوردهای واقعی رو دوباره نشان خواهد داد راستی زلزله بد خیم دیگه چه جورشه من نمیدونم !!!!!
آقای بابک اول سلام مگه مهمه که فرزاد کیه ؟ حرفشو نقد کن. لحن شما گویای اینه که تحمل حرف مخالف رو ندارین. این که تو یه وبلاگ همه همدیگه رو تایید کنن که لزوما خوب نیست. با احترام.
همیشه فکر میکردم درد باتوم باید درد بدی باشه ... اما وقتی پیش اومد دیدم نه ... اونقدر ها هم بد نیست دردی همراه با لذت نشان دادن موجودیت و این درد شیرینیه...
آقا تولدت مبارک هوارتااااا .... از برادر گرام شنیدم سرت حسابی شلوغه ... امیدوارم باعث نشه که وبلاگت رو بی خیال بشی ... هی سر میزنیم تیرمون میخوره به سنگ ! مانا بمانی و برقرار
دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم دل ات را می بویند روزگار غریبی ست نازنین و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند . عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوختْ بارِ سرود و شعر فروزان می دارند به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی ست نازنین آن که بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است . نور را در پستوی خانه نهان باید کرد آنک قصابان اند بر گذرگاه ها مستقر با کنده وساتوری خون آلود روزگار غریبی ست، نازنین و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند و ترانه ها را بر دهان . شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد کباب قناری بر اتش سوسن و یاس روزگار غریب ست، نازنین ابلیس پیروزْ مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
امیرگلابی
یکشنبه 25 مردادماه سال 1388 ساعت 02:22 ب.ظ
استاد سوکی عکس شما باز نمی شود ، لطفاً عکس های باز شو اینجا بگذارید . ضمناً اینکه شما موجی هستید به خودتان مربوط است چرا به بقیه تهمت می زنید ، آیا از نظر شما استاد بهتاش و قدیری هم موجی هستند ؟ آیا من موجی هستم ؟ چرا فکر سر پل صراط را نمی کنید ؟ آیا فکر می کنید آن دنیا ما از شما می گذریم ، شاید من و مهدی بگذریم ، اما مسعود که از یک قران نمی گذرد را می خواهید چه کار کنید ؟ سر پل صراط خفتت می کند و تا نگویی شکر خوردم ولت نمی کند ، این دنیا به هر کس گیر داده بیچاره اش کرده وای به حال آن دنیا.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
فکر کنم این باند مشکی در گوشه عکس یعنی بازیچه شدن و خبر نداشتن.حیف این عکس که سیاسی شد.
سلام.
ممنون.
اما ترجیح میدم کاری انجام بدم و بعد بفهمم که بازی خوردم، تا اینکه کنار وایسم .
زیبا است عکس و شعر
یادشان سبز
امیر جان مرسی
ما بازی نخوردیم،کتک خوردیم ولی بازی نه !
ماهیت خیلی مسائل روشن شد برای همه دنیا
پس کسانیکه میخواستند ما رو بازی بدند بازی خوردند.
راستی از اتلیه چه خبر ؟ امیدوارم موفق باشید.
تلاشتون تحسین بر انگیزه.
ماییم که از خاک بر افلاک رساندیم
...
Be omide IRANI AAZAAD
و اگر ما از پا بنشینیم ؟!!
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
ـ صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی ـ
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید ٬
آدمیت مرد ٬
گرچه آدم زنده بود.
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند٬
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند ٬
آدمیت مرده بود .
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب ٬
گشت و گشت ٬
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت ٬
ای دریغ ٬
آدمیت بر نگشت !
قرن ما ٬
روزگار مرگ انسانیت است !
سینهء دنیا ز خوبی ها تهی است ٬
صحبت از آزادگی٬پاکی٬مروت ابلهی است ٬
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست ٬
قرن موسی چمبه هاست !
من که از پژمردن یک شاخه گل ٬
از نگاه ساکت یک کودک بیمار ٬
از فغان یک قناری در قفس ٬
از غم یک مرد در زنجیر ٬
حتی قاتلی بر دار !
اشک در چشمانم و بغضم در گلوست
و ندرین ایام ٬ زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم ؟
صحبت از پژمردن یک برگ نیست ٬
وای ! جنگل را بیابان می کنند !
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند ٬
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نا مردمان با جان انسان می کنند.
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور ٬
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور ٬
صحبت از مرگ محبت ٬ مرگ عشق ٬
گفتگو از مرگ انسانیت است .
سلام و صبح بخیر
اول:
از مقاومت و پایداریتون برای احقاق حقتون متشکرم
ممنونم که باعث می شید دیگران هم بیاد بیاورند که آرامش و سکون مرگ است
پس زنده باد زندگی
دوم
انصار حزب الله نامه ای سراسر توهین و تهمت و تهدید خطاب به استاد شجریان نوشته اند که درسایتهای مختلفی منتشر شده
وظیفه دانستم جوابی برای آن نامه تهیه کنم
امیدوارم فرصت کنید و ضمن مطالعه جوابیه در وب سایت من
.نظری در راستای دلگرمی استاد و دلسردی آنانیکه به خود اجازه هر توهینی را به این مردم می دهند درج فرمائید
سوم اینکه
یک جانباز قطع نخاع نامه ای منظوم در گلایه از وضعیت موجود برای شهید محمد جهان آرا نوشته که قدرتهای زیادی دوست ندارند این نامه به دست مردم برسد امیدوارم فرصت خواندنش را پیدا کنید و اگر مقدور بود به دو ستان دیگر هم توصیه فرمائید، تا کنون سه وبلاگ را بخاطر این نامه فی لتر نموده اند و نمی دانم این آدرس تا کی باقی باشد امیدوارم در مدت باقی مانده عده قابل توجهی این نامه را بخوانند
در
http://iran188.blogsky.com
و اگر مسدود بود
http://fakhar.6te.net/wordpress/?page_id=15
چهارم
تاریخ شاهد است که هرگاه پادشاهی بزرگ مردم کوچک خود را خس و خاشاک شمرد، مرد
گاهی اوقات تاریخ شرم می کند بعضی نام ها را در کنار پادشاهان بزرگ بنویسد و همین فرصتی برای زندگی آندسته می شود
با عرض معذرت آدرس اول
http://iran1388.blogsky.com/1388/04/04/post-3/
صحیح است
سلام همیشه فرصت جبران وجود نداره.
بهتره قبل از بازی خوردن بی تعصب فکر کردوالا همیشه باید بازی خورد با این دلخوشی که یه کاری انجام دادیم.
ضمنا یادمون نره که تاریخ تکرار می شه.
عکس خیلی قشنگه فقط چه ربطی با آقای موسوی داره نمیدونم . کارای ایشون بیشتر شبیه زلزله از نوع بدخیمشه. البته با احترام به شما و نظرتون.
جالبه
دوستانی مثل "فرزاد "و "ح س" از بس به خودشون و گفته هاشون اطمینان دارن حتی حاظر نشدن اسمشون یا میلشون یا سایتشونو اینجا کامل بزارن تا ما بدونیم با کی طرفیم
اندکی صبر و امید سحر نزدیک است همان تاریخ تکراری فریب خوردهای واقعی رو دوباره نشان خواهد داد
راستی زلزله بد خیم دیگه چه جورشه من نمیدونم !!!!!
آقای بابک اول سلام
مگه مهمه که فرزاد کیه ؟ حرفشو نقد کن.
لحن شما گویای اینه که تحمل حرف مخالف رو ندارین.
این که تو یه وبلاگ همه همدیگه رو تایید کنن که لزوما خوب نیست.
با احترام.
همیشه فکر میکردم درد باتوم باید درد بدی باشه ... اما وقتی پیش اومد دیدم نه ... اونقدر ها هم بد نیست دردی همراه با لذت نشان دادن موجودیت و این درد شیرینیه...
سلام.اول اینکه مرسی که سرسختو پایدار هستین.دوم نمیدونم چرا این عکس رو صفحه ی من نیومده؟ بجز متنتون صفحه سیاهه.چرا؟
عالیست...
سلام امیر جان.
نیستی.
تولدت مبارک.
سلام.
۲۸ تیر....
تولدت مبارک.۷
آقا تولدت مبارک هوارتااااا ....
از برادر گرام شنیدم سرت حسابی شلوغه ... امیدوارم باعث نشه که وبلاگت رو بی خیال بشی ... هی سر میزنیم تیرمون میخوره به سنگ !
مانا بمانی و برقرار
متاسفانه این عکستون باز نمیشه، دو سه دفعه هم سعی کردم. اگه میشه جای دیگه آپلودش کنید.
ممنون
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دل ات را می بویند
روزگار غریبی ست نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند .
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوختْ بارِ سرود و شعر
فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی ست نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است .
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند بر گذرگاه ها مستقر
با کنده وساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه ها را بر دهان .
شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد
کباب قناری
بر اتش سوسن و یاس
روزگار غریب ست، نازنین
ابلیس پیروزْ مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
استاد سوکی
عکس شما باز نمی شود ، لطفاً عکس های باز شو اینجا بگذارید . ضمناً اینکه شما موجی هستید به خودتان مربوط است چرا به بقیه تهمت می زنید ، آیا از نظر شما استاد بهتاش و قدیری هم موجی هستند ؟ آیا من موجی هستم ؟ چرا فکر سر پل صراط را نمی کنید ؟ آیا فکر می کنید آن دنیا ما از شما می گذریم ، شاید من و مهدی بگذریم ، اما مسعود که از یک قران نمی گذرد را می خواهید چه کار کنید ؟ سر پل صراط خفتت می کند و تا نگویی شکر خوردم ولت نمی کند ، این دنیا به هر کس گیر داده بیچاره اش کرده وای به حال آن دنیا.