آبی بیکران


اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد......


نظرات 21 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ http://َ

راستی ! این ماهیه؟
من نمی دونستم! خوبه فهمیدم از بچگی بهم اشتباه یاد داده بودند

من نمیدونم چطور ماهی نمیبینید ؟
واقعا ماهی رو نمیبینید ؟!

آرش کمانگیر چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://kouhro.blogsky.com/

این ماهی دچار آزادی بیکران می شود.
البته من ماهی نمی بینم

فانوس دریایی پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ق.ظ

تنها ، و روی ساحل ،
مردی به راه می‌گذرد.

نزدیک پای او
دریا ، همه صدا.
شب ، گیج در تلاطم امواج.
باد هراس پیکر
رو می‌کند به ساحل و در چشم‌های مرد
نقش خطر را پر رنگ می‌کند.
انگار
هی می‌زند که: مرد ! کجا می‌روی ، کجا؟
و مرد می‌رود به ره خویش.
و باد سرگران
هی می‌زند دوباره: کجا می‌روی؟
و مرد می‌رود.
و باد همچنان…

امواج ، بی امان،
از راه می‌رسند
لبریز از غرور تهاجم.
موجی پر از نهیب
ره می‌کشد به ساحل و می ‌بلعد
یک سایه را که برده شب از پیکرش شکیب.

دریا ، همه صدا.
شب ، گیج در تلاطم امواج.
باد هراس پیکر
رو می‌کند به ساحل و …

سارا پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ق.ظ

منم ماهی نمی بینم
البته عکس فوق العاده است و حس خوبی بهم میده

کامیار پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.kampixel.com

مخلصم سوکی

آرش کمانگیر پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ب.ظ http://kouhro.blogsky.com/

سلام راستی
پیشا پیش تولدت مبارک الان دیگه وبلاگت داره میره تو 4 سال
ببین توی این 3 سال چقدر وبلاگت عوض شده

ن.ا.د جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ق.ظ

هر کدوم از ما به تنهایی مثل همین ماهی کوچیکیم که تو این دنیای واویلا حتی دیده هم نمیشیم..بیچاره ماهی..بیچاره ما!

یک مالیخولیایی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ http://maalikhoulia.blogspot.com/

منم تاکید می کنم که ماهی نیس اینجا ولی آبیش خیلی معرکه اس.من به عنوان یک مالیخولیایی کوچک دچارش شدم.

مریم یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

خیلی زیباست اما حیف که ماهی خودشو غرق آبی بیکران کرده .

بالاخره یکی پیدا شد که ماهی رو دید !!
خب ماهی غرق شده دیگه .
آفرین...

یک مالیخولیایی دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ق.ظ

این جا چرا فید نداره؟

سلام.
راستش نمیدونم چجوری باید اکتیوش کنم .
هم اکنون نیازمند یاری شما هستیم.

فانوس دریایی دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ق.ظ

خاک بر سرم پس چرا نشستین یکی ماهی رو نجات بده تازه اگر تا حالا این اردک فلان شده نخورده باشدش.

آرش کمانگیر دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ب.ظ http://kouhro.blogspot.com/

ماهی را که من با قلاب گرفتم نمی دونم دنبال چی می گردین؟؟؟

فائزه دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ب.ظ http://mypositivepoints.blogsky.com/

عالی بود

فانوس دریایی سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ق.ظ

بر و بکس عزیز امشب شام ماهی پلو مهمون آرش جان هستیم.
اینم از عاقبت ماهی که بی اجازه دچار آبی بیکران بشه.فکر کنم همه به جواب رسیدند.

شفق سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ب.ظ http://chashmesevom.blogspot.com/

عالیه
مثله همیشه
دچار باید بود

یک مالیخولیایی سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

من تا حالا با بلاگ اسکای کار نکردم،نمی دونم چه جوریه،ولی باید بای دیفالت داشته باشه!فکر مردم خودت ورش داشتی......دست آرش ماهیگیر درد نکنه،فانوس دریایی، عاقبتش که بد نیست.ما می خوریمش،دلشم بخواد!D:

آرش کمانگیر سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ http://kouhro.blogspot.com/

فانوس دریایی و یک مالیخولیایی
گفتم مشکلی حل کرده باشم وگرنه خود امیر می دونه من اصلاً اهل غذا اونم طبیعی و از این نوع نیستم!!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ

Tavalodet Mobarak :)

hanieh دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ق.ظ

ای بابا........یادتون رفته؟؟؟؟؟
اگر که ماهی کوچک دچار آبی بیکران باشه.......می شه ماهی سیاه کوچولو .........
به زودی میان ماهی ها چو افتاد که: ماهی سیاه کوچولویی از راه های دور آمده و می خواهد برود آخر رودخانه را پیدا کند و هیچ ترسی هم از مرغ سقا ندارد! چند تا از ماهی ریزه ها وسوسه شدند که با ماهی سیاه بروند، اما از ترس بزرگترها صداشان در نیامد. چند تا هم گفتند:« اگر مرغ سقا نبود ، با تو می آمدیم ، ما از کیسه ی مرغ سقا می ترسیم.»
...........
ماهی سیاه کوچولو گرمی سوزان آفتاب را در پشت خود حس می کرد و لذت می برد. آرام و خوش در سطح دریا شنا می کرد و به خودش می گفت:
« مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید ، اما من تا می توانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم – که می شوم – مهم نیست ، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد ...»
ماهی سیاه کوچولو نتوانست فکر و خیالش را بیشتر از این دنبال کند. ماهیخوار آمد و او را برداشت و برد.
............
ماهی ریزه از دهان ماهیخوار بیرون پرید و در رفت و کمی بعد در آب افتاد ، اما هر چه منتظر ماند از ماهی سیاه خبری نشد. ناگهان دید ماهیخوار همینطور پیچ و تاب می خورد و فریاد می کشد ، تا اینکه شروع کرد به دست و پا زدن و پایین آمدن و بعد شلپی افتاد توی آب و باز دست و پا زد تا از جنب و جوش افتاد ، اما از ماهی سیاه کوچولو هیچ خبری نشد و تا به حال هم هیچ خبری نشده...

سارا دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ق.ظ

تولدت مبارک
راستی نمی خوای به مناسبت تولدت یه عکس جدید مهمونمون کنیِ

آرش کمانگیر دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ http://kouhro.blogspot.com/

تولد تولد تولدت مبارک
بیا ماهی بی کران را فوت بده تا خنکش بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد