من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است!
و چنان بی تابم، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت،بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا می خواند.
یاد باد آن روزگاران یاد بادیادته چقدر دویدیم و پریدیم؟! اون بارونه یادته؟ و اون گله گوسفند ...ای وای ای وای!
خوش به حالتون !
من این شعرو خیلی دوست دارم ، چقدر امید توش هستالبته یه قسمت شعرو ننوشتی((نکند اندوهی برسد از پس کوه...))که معمولا اینجوری میشه :(
هیچ چیز تکرار نمی شودو عمر به پایان می رسدپروانه بر شکوفه ای نشستو رودبه دریا پیوست
آدم هوس دشت می کنه کجاست اینجا؟
عااااااالیه!منم میخوام!!
سلام عجالتا یه لحظه از رو هوا بیا پایین اپدیت کن D:
وای منم دشت می خوام.می خوام بدوم برم یه جای سبز چقدر این شعر سپهری و دوس دارم...
خیلی زیبا شده. هم ترکیب بندی و هم بک گروند عکس. فقط چرا دست و صورت سوژه قرمز شده؟
باد می وزدبا باد می وزمبا باد می روممرا باد با خود می بردباد همیشه مرا با خویش برده استمن اصلا از زاده های ناخلف بادم- مگر نه، آنکه بر باد توکل کند؛ همیشه رفته بر باد است.- من باد را زاده اممن اساسا خود بادم. باد چرخ می زند چرخ می زندو مرا می چرخاند در پهنه های چرخش چرخان. من چرخ می زنمچرخ می خورممثل فرفره در بادمثل عطف دامن درویشدر چرخ چرخه های خویش.زنده باشی
دشت هایی چه فراخ..زیباست امیر جان. بسی حظ کردیم.
حال کردی واسه خودت منو یاده سردشت میندازه
از روزی که این شعر و خوندم (منظورم از گذشته های دور خودمه نه تو اینجا) تا همین الان هر وقت دلم میگیره یادش میکنم!
یاد باد آن روزگاران یاد باد
یادته چقدر دویدیم و پریدیم؟! اون بارونه یادته؟ و اون گله گوسفند ...
ای وای ای وای!
خوش به حالتون !
من این شعرو خیلی دوست دارم ، چقدر امید توش هست
البته یه قسمت شعرو ننوشتی
((نکند اندوهی برسد از پس کوه...))
که معمولا اینجوری میشه :(
هیچ چیز تکرار نمی شود
و عمر به پایان می رسد
پروانه
بر شکوفه ای نشست
و رود
به دریا پیوست
آدم هوس دشت می کنه کجاست اینجا؟
عااااااالیه!منم میخوام!!
سلام عجالتا یه لحظه از رو هوا بیا پایین اپدیت کن D:
وای منم دشت می خوام.می خوام بدوم برم یه جای سبز
چقدر این شعر سپهری و دوس دارم...
خیلی زیبا شده. هم ترکیب بندی و هم بک گروند عکس. فقط چرا دست و صورت سوژه قرمز شده؟
باد می وزد
با باد می وزم
با باد می روم
مرا باد با خود می برد
باد همیشه مرا با خویش برده است
من اصلا از زاده های ناخلف بادم
- مگر نه، آنکه بر باد توکل کند؛ همیشه رفته بر باد است.-
من باد را زاده ام
من اساسا خود بادم.
باد چرخ می زند
چرخ می زند
و مرا می چرخاند
در پهنه های چرخش چرخان.
من چرخ می زنم
چرخ می خورم
مثل فرفره در باد
مثل عطف دامن درویش
در چرخ چرخه های خویش.
زنده باشی
دشت هایی چه فراخ..
زیباست امیر جان. بسی حظ کردیم.
حال کردی واسه خودت منو یاده سردشت میندازه
از روزی که این شعر و خوندم (منظورم از گذشته های دور خودمه نه تو اینجا) تا همین الان هر وقت دلم میگیره یادش میکنم!