وهم

ای در این افسون نهاده پای

چشم ها را کرده سرشار از مه تصویر!

باز کن درهای بی روزن

تا نهفته پرده ها در رقص  عطری دست جان گیرند

حوریان چشمه! شویید از نگاهم نقش جادو را

 

مو پریشان های باد!

برگ های وهم را از شاخه های من فرو ریزید. (سهراب)