خاک جان یافته است

 او ، خدای دشت، می پیچد صدایش در بخار دره های دور :
 "مو پریشان های باد  ،
گرد خواب از تن بیفشانید
دانه ای تاریک مانده در نشیب دشت
دانه را در خاک آیینه نهان سازید "

مو پریشان های باد از تن بدر آورده تور خواب
دانه را در خاک ترد و بی نم آیینه می کارند

 او خدای دشت می ریزد صدایش را به جام سبز خاموشی:
"در عطش می سوزد اکنون دانه تاریک
 خاک آیینه کنید از اشک گرم چشمتان سیراب "

حوریان چشمه با سر پنجه های سیم
 می زدایند از بلور دیده دود خواب
ابر چشم حوریان چشمه می بارد.
 تار و پود خاک می لرزد .
 می وزد بر من نسیم سرد هوشیاری.

 ای خدای دشت نیلوفر
 کو کلید نقره درهای بیداری؟

 

خیلی دلم میخواد که بهار جون تازه ای توی روحمون به وجود بیاره . همیشه هم از این دعا لذت میبردم ، خدایا ، حال ما را به بهترین حال دگرگون کن ، یخورده ما رو نو کن !

خیلی خودمونی : عیدتون مبارک . سالی پر از موفقیت داشته باشید .