خون خواره ای

دامن کشانم میکشد در بتکده ، عیاره ای

من همچو دامن میدوم اندر پی خون خواره ای

یک لحظه هستم می کند ، یک لحظه پستم می کند

یک لحظه مستم می کند ، خود کامه ی خماره ای