ای سکوت و سخت و بی ریا، ای سوار در دیار بی صدا،صداقت را ، کلام را، نگاه تو به من به این خشت خام را، ببین همه برای تو قیام را،بپاخیز،و بردار،و برچین تمام این خیال را،ببین سکوت و بی صدایی همه در داستان ما فسانه است،حقیقت داستان ضرب قدمهای تو ،تو راه نورد بی بهانه است. سلام
سار و سرو
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ
میان این شیارهای موازی چه میتواند باشد؟! رسوب زمان؟ یا رسوب زمین؟
[ بدون نام ]
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1387 ساعت 01:43 ق.ظ
سلام. من همیشه عکسای شما رو می بینم.فکر کنم اصلا معتادشون شدم.
این عکس یکی از خاص ترین عکساییه که اینجا دیدم. این همه حرف در یک تصویر خیلی ساده داره خودشو فریاد می زنه.و همینه که خاصش کرده. شعر هم که مثل همیشه... آدم احساس می کنه که اصلا این عکس یه جور تصویر سازی برای شعر بوده.
ارش ف
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1387 ساعت 08:23 ق.ظ
گذشت عمر و یه دل عشوه می خریم هنوز که هست در پی شام سیاه صبح سپید
پکری شیخ!
اوضاع به این بدی هم که می گی نیست!
شیخ ! رفتی اون سر دنیا نشستی میگی به این بدی نیست ؟!
این چیست که اینگونه ترا به ماورای خویش پرتاب میکند ؟
امیرجان کاری به عکس ندارم ، اما اسم پستت یاد آور خاطراتی از دوران جوانی و ویدئوی Sony t7 است.
به هرحال جوونی ها مختلف بوده امیر جان !
عکس خوبی شده ولی یه طرفش داره سنگینی میکنه ...
ای سکوت و سخت و بی ریا، ای سوار در دیار بی صدا،صداقت را ، کلام را، نگاه تو به من به این خشت خام را، ببین همه برای تو قیام را،بپاخیز،و بردار،و برچین تمام این خیال را،ببین سکوت و بی صدایی همه در داستان ما فسانه است،حقیقت داستان ضرب قدمهای تو ،تو راه نورد بی بهانه است. سلام
میان این شیارهای موازی
چه میتواند باشد؟!
رسوب زمان؟
یا رسوب زمین؟
سلام.
من همیشه عکسای شما رو می بینم.فکر کنم اصلا معتادشون شدم.
متن دقیق بود و عکس گویا
ساده و گیرا؛ مؤثر و بی ادعا. کار قشنگی است.
ادیت جالبی کردی. یک نیمه مات و تیره ... I like the poems you choose
کار خیلی باحالی شده
تن رنگ رو هم خیلی دویت دارم
موفق باشی
تو تمام عکسهای شما یک جور حس خاص هست ، یک حس مشابه ، به گمانم برای خودتون یک سبک عکاسی پیدا کردید. مثل همیشه لذت بردم ممنون
سلام استاد کارتون خوبه ولی منو یاد شکلات انداخت یه خورده بالانس رنگاتون مشکل داره
سلام
منم هرروز عکساتونو می بینم.نوشته های زیر عکسا خیلی خوبن....
این عکس یکی از خاص ترین عکساییه که اینجا دیدم.
این همه حرف در یک تصویر خیلی ساده داره خودشو فریاد می زنه.و همینه که خاصش کرده.
شعر هم که مثل همیشه...
آدم احساس می کنه که اصلا این عکس یه جور تصویر سازی برای شعر بوده.
گذشت عمر و یه دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
راستی یادم رفت ادم عنوان این چند تا عکس اخیرت رو که میبینه حس میکنه انگار وقتشه زن بستونی دی