تا نگاه می کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی !
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود !
قیصر امین پور رو دوست داشتم ، هم به خاطر شعرهاش و هم به خاطر هم ولایتی بودنمون .
یادش به خیر .
این شعر رو خیلی دوست دارم از آقای قیصر امین پور:
((از تمام رمز و رازهای عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده میان تهی
چیز دیگری سرم نمی شود
من سرم نمی شود....
ولی....
راستی
دلم که می شود....))
در آخر :
(( و قاف، حرف آخر عشق است...))
روحش شاد.
پرواز کرد
خلاص شد
روحش آروم
.
.
.
خدایش بیامرزد
سلام بر امیرخان عزیز
بسیار ممنون که سر زدید و لینک گذاشتید. البته هیچستان نیاز به خانه تکانی داشت و من چند روزی است که به خانه جدید آمده ام! آدرس جدید را اینجا می گذارم. همیشه بیننده ی عکس ها و خواننده ی متن های زیبایتان هستم.
سرافراز باشید.
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم
امروز زندگی ما را ...
فردا ؟
"قیصر امین پور"
امیر جان عالی بود
سلام.
شعرای امین پور قشنگ بودن.مخصوصا این شعری که نوشتی.
عکس هم زیباست مثل همیشه.
خدا رحمتش کنه خیلی جوون بود ، 48 سالگی برای یه شاعر خیلی زوده ، دریغ
سلام
خدا رحمتش کنه
موفق باشی
فرقی نمی کند
امروز هم ما هرچه بوده ایم، همانیم
ما باز می توانیم هر روز ناگهان متولد شویم...
سلام هم عکس فوق العاده سات هم شعر این شعر یکی از شاهکارهای قیصر امین پوره هرچند همه شعرهاشو بی اندازه دوست دارم.
واقعا چقدر زود دیر میشه زیبا بود
مرگ پایان کبوتر نیست!
یادش گرامی باد ..
ظاهرا ما هم استانی هستیم !