دلا از غصه سیاس
آخه پس خونه ی خورشید کجاست ؟ ...
دیگه ده مثل قدیم نیس که از آب دُر میگرفت
باغاش انگار باهارا از شکوفه گُر میگرفت :
آب به چشمه ! حالا رعیت سر آب خون میکنه
واسه چار چیکه ی آب، چل تا رو بی جون میکنه .
نعشا میگندن و میپوسن و شالی میسوزه
پای دار ، قاتل ِ بیچاره همونجور تو هوا چش میدوزه
-(( چی می جوره تو هوا ؟
رفته تو فکر خدا ؟ ... ))
-(( نه برادر ! تو نخ ابره که بارون بزنه
شالی از خشکی درآد ، پوک نشا دون بزنه :
اگه بارون بزنه !
آخ اگه بارون بزنه ! ))
مادربزرگ ننو را فرستاد .
و خدای مهربان باد را .
من هم برای لالا کردن آماده ام !
اما چه کسی می تواند درخت دیگر را بیاورد؟
((سیلور استاین))
حالا کو تا بارون بزنه ... تا وقتی ((واسه چار چیکه ی آب، چل تا رو بی جون میکنه )) دیگه کو تا بارون بزنه ...
ولی....
اگه بارون بزنه!
شاخه سبز خیال این درخت کویری هم عجب امیدی داره ! چه سرابی داره پیش روش!
((اولی گفت: اگه بارون باز بباره تو کویر ، دیگه اما سررسیده عمر این درخت پیر ...
دومی گفت : که قدیما یادمه کویر نبود ، جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود...))
انگار همیشه قدیما همه چی بهتر بوده چه تو شعر تو ، چه تو این ترانه... ما هم الان قدیمای یه آینده ای هستیم ولی ماسفانه من چیز خوبی نمی بینم که آیندگان بتونن تو شعراشون بهش اشاره کنن .
great composition
غافلان هم سازند ...
سلام عکس که خیلی قشنگه اما شعر هم خیلی جالبه از کیه؟
نه امیدی - چه امیدی ؟ به خدا حیف امید !
نه چراغی - چه چراغی؟ چیز خوبی می شه دید؟
نه سلامی - چه سلامی؟ همه خون تشنه ی هم !
نه نشاطی - چه نشاطی ؟ مگه راهش می ده غم؟
عکس عالی ... انتخاب بیت های عالی...
به امید دیدار
سلام.شعر قشنگی بود.
واقعا یاد قدیما به خیر...
بسیار زیباست...
اینم دومین نوشته اما خوب عکسشو نشون نمیده..
راستی الان که دارم اینو میخونم داره برف میاد.. دیگه از بارون گذشته..